کد مطلب:29326 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:97

سعه صدر












4152. الإمامة و السیاسة - در اوج جنگ جمل -:علی علیه السلام سپاه دشمن را گشود، ضربه می زد و می كُشت. در حالی كه می گفت:«آب، آب!»، خود را از معركه بیرون كشید. مردی ظرفی عسل آورد و گفت:ای امیر مؤمنان! در این شرایط، آب برای تو مناسب نیست؛ امّا از این [ شربت ] عسل، تو را می نوشانم.

فرمود:«بده». جرعه ای از آن چشید و آن گاه فرمود:«عسل تو عسل طائف است».

مرد گفت:به خدا در شگفتم از تو - ای امیر مؤمنان - كه در چنین روزی كه دل ها از جا كَنده شده است، عسل طائفی را از غیر آن تشخیص می دهی!

علی علیه السلام به وی فرمود:«به خدا سوگند، ای برادر زاده! هیچ چیزی دل عمویت را به لرزه در نمی آورد و چیزی او را نمی ترساند».[1].

4153. مروج الذهب - در اوج جنگ جمل -:آن گاه [ علی علیه السلام] آب خواست. برایش آب و عسل آوردند. جرعه ای از آن چشید و فرمود:«این، عسل طائف است و در این منطقه پیدا نمی شود».

عبد اللَّه بن جعفر گفت:گرفتاری ای كه ما در آنیم، تو را از آگاهی نسبت به این [ عسل] باز نداشت؟!

فرمود:«به خدا سوگند - ای پسرم - كه هیچ چیزی از كارهای دنیا، دل عمویت را پُر نكرده است».[2].









    1. الإمامة والسیاسة:96/1. نیز، ر. ك:المحاسن والمساوئ:483.
    2. مروج الذهب:377/2.